درد دلت را با من بگو

Reyhan

من آن گلبرگ تنهایم که میمیرم ز بی ابی

بگو درد دلت را به من ، که غروب آتشین مرا دلگیر کرده است.

بگو درد دلت را به من ، که آواز قناری مرا عاشق کرده است.

بگو درد دلت را به من ، که چهره خورشید مرا وابسته کرده است.

بگو درد دلت را به من، که شراب عشق مرا مست کرده است.

بگو درد دلت را به من ، که لیلی عاشق مرا مجنون کرده است.

بگو درد دلت را به من ، که خدایم مرا شرمنده کرده است.

بگو درد دلت را به من، که دلم مرا گوشه گیر کرده است.

بگو درد دلت را به من ، که دنیای عاشقی مرا سر به زیر کرده است.

بگو هر چه دل تنگت خواست بگو! بگو از زندگی ،

 از دنیا ، از چشمان پر از مهرت بگو!

بگو که بغض گلویم چشمان خسته ام را بارانی کرده است.

 


+نوشته شده در 9 / 8 / 1389برچسب:,ساعت6:0توسط mitra | |